به گزارش فرهنگ امروز به نقل از مهر؛ نصرالله حکمت یکی از زمینههای اصلی و داخلی فساد در ایران را سخن گفتن بدون عمل و ریشه آن را تبدیل ایمان از سنخ حضور به ظهور میداند. حکمت همچنین در این مصاحبه دو دسته از عوامل انجماد (داخلی) وانسداد (خارجی) را برای توضیح وضعیت امروز فلسفه اسلامی به کار میبرد و معتقد است همین که توان مخالفت با اندیشه صدرا را نداریم، یعنی فلسفه را تعطیل کرده و فساد در تفکر رخ داده است.
نصر الله حکمت در ابتدای این مصاحبه میگوید: «در جامعه ما ایمان تبدیل به امری از سنخ ظهور شده است. در حالی که ایمان در ذات خود از سنخ حضور است و بنده سنخ حضور و امر درونی را در برابر سنخ ظهور میدانم.»
به نظر این استاد دانشگاه «به مجرد اینکه امر که از سنخ حضور است تبدیل به امری از سنخ ظهور شود، استعداد این را خواهد داشت که سر از تظاهر و تزویر و ریا درآورد و برای همین بسیار خطرناک است. چرا که به سادگی میتواند یک جامعه دینی و ایمانی را تبدیل به یک جامعه متظاهر به دین نماید.»
وی اضافه میکند: «اینکه ما امروز در وضعیت سخن گفتن بیعمل قرار گرفتهایم، حاصل آن این است که صرفا حرفهای قشنگی در رسانهها به نام دین زده میشود. به همین صورت همانطور که ایمان از سنخ حضور است، تفکر نیز از سنخ حضور است و اگر تفکر در ما حاضر نباشد، هر کاری برای جریان دادن آن در جامعه نیز تبدیل به ظاهرسازی و بازی خواهد شد.»
انجماد و انسداد
این استاد فلسفه دو مفهوم را برای توضیح وضعیت حاضر فلسفه اسلامی به کار میبرد: «یکی انجماد که به واسطه عوامل داخلی است و دیگری انسداد فلسفه اسلامی که بر اثر عوامل خارجی رخ داده است.»
وی در توضیح انسداد میگوید: «عوامل انسداد در فلسفه اسلامی بیرونی است، یعنی به مطالعاتی مربوط میشود که مستشرقان در زمینه فلسفه و هنر و فرهنگ اسلامی انجام دادهاند. برای نمونه به واسطه آنچه از فاربی بر اساس همین تاریخ فلسفهها در زمان تحصیل به ما عرضه میشد، بنده این تصور را داشتم که این فارابی نه برای امروز بلکه در زمان خودش هم حرفی برای گفتن نداشته است. لذا بنده به عنوان یک دانشجو هیچ ارتباطی با فارابی نتوانستم برقرار کنم و در ادامه با ریاضتهای فراوان بود که توانستم از این گفتمان خارج شوم و متوجه شأن و مقام عظیم فارابی شوم.»
حکمت در توضیح عامل انجماد اضافه میکند: «عامل اصلی انجماد فلسفه اسلامی خلط دین و فلسفه است، یعنی یک امر مقدس با یک امر نامقدس آمیخته شده است. در واقع خوانشی که امروز از فلسفه اسلامی وجود دارد، یک خوانش بسیار متنزل است. چرا که فلسفه اسلامی با وجود تاریخ عظیمی که دارد به فلسفه ملاصدرا تقلیل یافته و علاوه بر آن حکمت متعالیه نیز به بخشی از حکمت متعالیه تقلیل یافته و آن بخش هم با یک خوانش خاص مطرح میشود. در این خوانش خاص، همه فلسفه ملاصدرا تبدیل به اشتراک معنوی و اصالت وجود شده است و این مفاهیمی نیز جزئی از اصول اعتقادی ما قرار گرفته است.»
عضو هیئت علمی دانشگاه شهید بهشتی تصریح میکند: «نفس اینکه ما امروز توان مخالفت با اندیشه صدرا را نداریم، یعنی فلسفه را تعطیل کرده و فساد در تفکر رخ داده است.»
وی تأکید میکند: «مسئله اصلی امروز ما این است که جایگاه عقل و وحی در نسبت با یکدیگر روشن نیست؛ چرا که از یک سو جامعهای متظاهر به دین داریم و از سوی دیگر با عقل و علم موجود میخواهیم جامعه را اداره کنیم. این در حالی است که دین که میتوانست به همه هستی و و ابعاد وجودی انسان بپردازد به فقه تقلیل پیدا کرده و فقه هم به صورت کلان سر و سامان مناسبی ندارد و از سوی دیگر عقل نیز وضعیت آشفتهای دارد. لذا باید جایگاه دین و عقل در اداره جامعه فهم شود و مشخص گردد که اگر هر کدام قرار است جامعه را اداره نماید، تکلیف دیگری چه میشود و اینکه چرا اینها با هم منطبق نیستند و در چنین جامعهایی چه باید کرد.»
.............................
*گفتوگوی فوق الذکر در صفحات ۱۳۲ و ۱۳۳ از شماره ۸۲ ـ ۸۳ نشریه «سوره اندیشه» با عنوان «تظاهر به حضور؛ وضع فلسفه و عرفان اسلامی در نسبت با فساد در ایران» منتشر شده است.
نظر شما